سفارش تبلیغ
صبا ویژن
اساس حکمت، همراهی حقّ است و فرمانبردن از حقدار . [امام علی علیه السلام]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :22
بازدید دیروز :12
کل بازدید :136993
تعداد کل یاداشته ها : 134
103/2/14
10:10 ع
موسیقی

یکی از دلایلی که من اینترنت رو دوست دارم اینه که اینجا آدم ها بدون هیچ زمینه قبلی در مورد آدم قضاوت می کنن . اینجا تغییر خیلی راحته . اما تو دنیای واقعی نه . تو دنیای واقعی باید بیشتر وقتت رو صرف این کنی تا اون شناخت و زمینه قبلی که دیگرون ازت دارن ، پاک کنی . همه انرژیت صرف این میشه که ثابت کنی واقعا تغییر کردی . خیلی وقتها هم هیچ کس متوجه این تغییرات نمی شه . انگار که هیچ کاری نکردی ...


85/11/29::: 6:36 ص
نظر()
  
  

انگار تنهایی جز لاینفک بعضی از آدمهاست . من که در مورد خودم همچین احساسی دارم . بیشتر مواقع احساس می کنم تنهام . همه رو مقابل خودم می بینم . حتی یه نفر هم پیدا نمی شه که در کنارم قرار بگیره ...


  
  

چند شب پیش که نشسته بودیم و منتظر شروع شدن سریال "زیر تیغ" بودیم ، به احسان گفتم کاشکی این سریال زودتر تموم بشه . احسان هم تایید کرد . آخه خیلی فضای غمگین و ناامید کننده ای داره . البته اغلب سریالهای ایرانی همین طوری هستن . فضای سرد . غالب بودن رنگ های خاکستری و مشکی تو فضای فیلم . موسیقی غمناک . آدمهای دلسرد . چشمهای پر اشک و ...

من نمی دونم مثلا قراره من چه چیزی از این فیلم یاد بگیرم ؟ اصلا اون همه اشک و زاری و حرفهایی در مورد اینکه فلانی چطور بوده و هست ، جایی برای یاد گرفتن نکته دیگه ای می ذاره ؟ اصلا موضوع فیلم رو در نظر بگیریم . چند درصد ممکن هست یه همچین اتفاقی برای یه آدم بیافته ؟

حالا گذشته از این سریال بقیه سریال ها هم همین طور هستن . تو همه سریال ها جوون ها خیلی زود فریب این و اون رو می خورن . انگار اصلا نمی تونن خودشون تصمیم بگیرن . اگه چند تا جوون بخوان با هم کاری راه بندازن حتما شکست می خورن . یا یکیشون نارو از آب درمیاد . آدم های خوب و مثبت همیشه خیلی ساده و زودباور نشون داده می شن بطوری که همیشه دیگرون ازشون سواستفاده می کنن . مخصوصا تو چند تا سریالی که امسال پخش شد . مثل (اولین شب آرامش ، روشنایی های شهر و ما چند نفر که چند هفته ای هست که داره پخش می شه )

تازه یعنی حالا این سریال ها جز سریال هایی هستن که یه کم به موضوعات جدیدتری پرداختن .

وقتی یه کم توجه می کنم به سریال های خارجی و سریال های خودمون می بینم اصلا قابل مقایسه نیستن . آدم وقتی این سریال ها رو میبینه ، احساس شادی و امید بیشتری می کنه . احساس می کنه یه چیز جدید یاد گرفته . اینقدر رنگ های شاد توشون وجود داره که روح آدم رو شاد می کنه . نمونه بارزش همین سریال "جواهری در قصر" . تو هر قسمت از این سریال آدم می تونه یه نکته جدید یاد بگیره . حالا غیر از اینکه می تونیم با دیدن این سریال درباره بخشی از تاریخ کشور کره چیزهای زیادی یاد بگیرم .

من نمی دونم چه دلیلی داره در حالی که اکثر مردم مشکلات زیادی دارن و از صبح با هزار جور مسئله و مشکل موجه هستن ، شب هم که وقت استراحت هست و می خوان با دیدن تلوزیون یه کمی از اون فشار روانی روزشون کم کنن ، دوباره همون مسائل و مشکلات حتی بدتر از اونها رو توی فیلم ها ببینن . بدون اینکه راه حلی برای اون مشکلات تو اون فیلم ها ذکر بشه .

حالا غیر از اون فضای ناامید کننده ، مشکل دیگه سریال ها و فیلم های ایرانی موضوعات اون ها هست که خیلی پیش پا افتاده و کلیشه ای هستن . همه فیلم ها و سریال ها هم که باید بلااستثنا یه ماجرای عشقی داشته باشن . انگار همه  مسائل و مشکلات جوونهای این مملکت حل شده فقط مونده عشق و عاشقیشون !!!

یه موقع از فیلم های هندی با تمسخر یاد می کردیم . اما من حالا می گم صد رحمت به فیلم هندی . فیلم ها و سریال های ما که زدن رو دست هر چی فیلم هندیه !!!


85/11/27::: 7:19 ص
نظر()
  
  

سوال کلیشه ای علم بهتر است یا ثروت رو همه ما شنیدیم و معمولا هم براش یه جواب کلی داریم . خیلی وقتها هم نمی دونیم واقعا چی بگیم . می خوام اینجا روایتی رو نقل کنم که در اون حضرت علی (ع) خیلی زیبا به این سوال جواب دادن :

 

((چون خوارج شنیدند که پیغمبر (ص) درباره علی (ع) فرموده : "انا مدینه العلم و علی بابها" ، حسد بردند به علی (ع) و از بزرگانشان ده نفر جمع شدند و گفتند ما یک مسئله از علی (ع) سوال می کنیم تا ببینیم چطور جواب میدهد اگر جواب داد هر یک از ما را جواب دیگری ، ما می دانیم که علی (ع) عالم است چنانچه پیغمبر (ص) فرموده .

 

پس آمد یکی از ایشان و گفت یا علی علم افضل است یا مال ؟

حضرت فرمود علم افضل است از مال .

پرسید به چه دلیل ؟

حضرت فرمود : چون علم میراث انبیاء است – و مال ، میراث قارون و شداد و فرعون و غیر ایشان است ، تصدیق نموده برفت .

 

پس دیگری آمد و گفت یا علی علم افضل است یا مال ؟

حضرت فرمود علم افضل است از مال .

پرسید به چه دلیل ؟

فرمود : چون علم نگاهداری می کند تو را – و مال ، تو نگاه داری می کنی او را ، تصدیق نموده برفت .

 

دیگری آمد و گفت یا علی علم افضل است یا مال ؟

حضرت فرمود علم افضل است از مال .

پرسید به چه دلیل ؟

فرمود : چون از برای صاحب مال دشمن بسیار است و از برای صاحب علم دوست بیشمار است ، تصدیق نموده برفت .

 

دیگری آمد و گفت یا علی علم افضل است یا مال ؟

حضرت فرمود علم افضل است از مال .

پرسید به چه دلیل ؟

فرمود : اگر از مال صرف کردی کم می شود و هر چه از علم صرف کنی زیاد می شود ، تصدیق نموده برفت .

 

دیگری آمد و گفت یا علی علم افضل است یا مال ؟

حضرت فرمود علم افضل است از مال .

پرسید به چه دلیل ؟

فرمود : چون صاحب مال را بخیل و لئیم گویند و صاحب علم را عظام و کرام شمارند ، تصدیق نمود و رفت .

 

 دیگری آمد و گفت یا علی علم افضل است یا مال ؟

حضرت فرمود علم افضل است از مال .

پرسید به چه دلیل ؟

فرمود : چون مال حفظ کرده می شود از دزد بخلاف علم که حفظ کرده نمی شود  از دزد ، تصدیق نموده برفت .

 

دیگری آمد و گفت یا علی علم افضل است یا مال ؟

حضرت فرمود علم افضل است از مال .

پرسید به چه دلیل ؟

فرمود : چون صاحب مال حساب کرده می شود روز قیامت و صاحب علم شفاعت می کند روز قیامت ، تصدیق نموده برفت .

 

دیگری آمد و گفت یا علی علم افضل است یا مال ؟

حضرت فرمود علم افضل است از مال .

پرسید به چه دلیل ؟

فرمود : مال وقتی زیاد می ماند مندرس و کهنه می شود بخلاف علم که هر چه بماند کهنه نمی شود ، تصدیق نموده برفت .

 

دیگری آمد و گفت یا علی علم افضل است یا مال ؟

حضرت فرمود علم افضل است از مال .

پرسید به چه دلیل ؟

فرمود : چون مال قساوت قلب می آورد و علم نورانی می کند قلب را ، تصدیق نموده برفت .

 

دیگری آمد و گفت یا علی علم افضل است یا مال ؟

حضرت فرمود علم افضل است از مال .

پرسید به چه دلیل ؟

فرمود : چون صاحب مال ادعای خدائی می کند بسبب مال (چنانچه کردند) و صاحب علم ادعای عبودیت می کند .

 

و فرمود : اگر سوال بکنید مرا از این موضوع هر آینه من جواب می دهم شما را جواب دیگری مادامیکه زنده ام پس همه ایشان آمدند و مسلمان شدند . ))

 

 

 

 

 


85/11/27::: 7:8 ص
نظر()
  
  

خیلی دلم می خواست که یه آهنگ روی وبلاگم بذارم ولی به دو دلیل این کار رو نکردم اول اینکه دوست ندارم سرعت بالا آومدن وبلاگم کم بشه و سه ساعت طول بکشه که بیاد بالا ! بعد هم اینکه آپلود کردن یه آهنگ خیلی طول می کشه .

توی آلبوم فاصله آقای اصفهای یه آهنگ هست که با دکلمه شروع می شه . من شعر اون دکلمه رو خیلی دوست دارم . متاسفانه نمی دونم شاعرش کیه . یکی از آهنگ هایی که دلم می خواست بذارم رو وبلاگم همین دکلمه بود . فعلا تصمیم گرفتم شعر اون دکلمه رو اینجا بنویسم . یه جواریی حسب حال من هم هست . شعر اینه :

 

وقتی تو نیستی نه هست های ما چونان که بایدند ، نه بایدها

مثل همیشه آخر حرفم و حرف آخرم را با بغض می خورم

عمریست لبخندهای لاغر خود را در دل ذخیره می کنم باشد برای روز مبادا

اما در صفحه های تقویم ، روزی به نام روز مبادا نیست

آن روز هرچه باشد ، روزی شبیه دیروز ، روزی شبیه فردا ، روزی درست مثل همین روزهای ماست

اما کسی چه می داند ، شاید امروز نیز روز مبادا باشد

وقتی تو نیستی نه هست های ما چونان که بایدند نه بایدها

هر روز بی تو روز مباداست

آیینه ها در چشم ما چه جاذبه ای دارند

آیینه ها که دعوت دیدارند

دیدارهای کوتاه

از پشت هفت دیوار

دیوارهای صاف

دیوارهای شیشه ای شفاف

دیوارهای تو ، دیوارهای من ، دیوارهای فاصله بسیارند

آه ، دیوارهای تو همه آیینه اند ، آیینه های من همه دیوارند
85/11/23::: 8:21 ص
نظر()
  
  

امروز زودتر از روزهای دیگه رفتیم باشگاه . آخه قرار بود خانم قلندری (مربی و سرپرست باشگاه) یه مجلس عزاداری و زیارت عاشورا برگزار کنه . خدا اجرش بده مجلس خوبی بود و خانم هایی هم که برای روزه خونی و مداحی اومده بودن خیلی قشنگ مداحی می کردن و زیارت عاشورا می خوندن . یه تعداد از خانم های باشگاه هم نذوراتشون رو آورده بودن ، که ان شاءالله نذرشون قبول باشه .

خدا کنه این طور مراسم ها فقط این نباشه که یک ساعت گریه و زاری کنیم و به یاد امام حسین و کربلا باشیم و یک ساعت بعد همه چیز یادمون بره . به نظر من اون چیزی که بیشتر از عزاداری مهمه ، شناخت خود امام حسین و یارانش و هدف قیامشون هست . فکر نمی کنم فایده ای داشته باشه که از این طرف برای امام حسین گریه کنیم و از اون طرف دوباره کارهای بدمون رو ادامه بدیم . هدف قیام امام در کل حفظ اسلام و اصول اون بوده .

مثلا به نظر من کسی که نماز نمی خونه عزداریش برای امام حسین بی معنی هست . چون یکی از مهمترین چیزهایی که امام روش تاکید داشتن همین نماز بوده . اهمیت نماز اونقدر بوده که تو اون وضع دشوار هم نماز رو ترک نگفتن . بنابراین نخوندن نماز یعنی نادیده گرفتن بخشی از اهدافی که امام بخاطرش به شهادت رسیدن . منطقی نیست که آدم یه نفر رو دوست داشته باشه و براش گریه زاری کنه ، ولی عقاید و اهدافش رو قبول نداشته باشه . اگه قبول داشته باشه و عمل نکنه که دیگه خیلی بدتره .

خلاصه خدا کنه همون قدر که به ظواهر اهمیت می دیم به فکر باطن و عمل هم باشیم .


85/11/9::: 8:54 ص
نظر()
  
  

یکی دو سالی هست که دارم کارهایی رو انجام می دم که مدتها بود برای انجامشون دنبال فرصت می گشتم . اولیش همون یاد گرفتن خیاطی بود . بعد رفتن به کلاس نقاشی . دو تا کار دیگه ای که باید انجام میدادم ، عضویت تو یه کتابخونه و رفتن به باشگاه ورزشی بود که این دو تا رو هم انجام دادم . به خاطر همین هم الان وقتم خیلی پر هست . یه روز تو هفته که می رم کلاس نقاشی . روزهای فرد هم میرم باشگاه و دو هفته ای یک روز هم می رم کتابخونه . دوست و همراهم برای رفتن به باشگاه و کتابخونه ، رویا (دخترخاله) هست . با اینکه بعضی وقتها از این همه رفتن و اومدن خسته  می شم اما بازم خیلی بهتر از اینه که تو خونه باشم.

واقعا ورزش خیلی رو آدم تاثیر می ذاره . باعث می شه اعتماد به نفس آدم بالا بره . کتابخوندن هم که دیگه لازم نیست در مورد فوایدش حرف بزنم .

 

**********************************

بعضی وقتها احساس می کنم خیلی عقبم . از کی ؟ نمی دونم . شاید از خودم . از خود ایده آلم . هنوز چند تا کار اساسی مونده که انجام بدم تا تقریبا شبیه به خود ایده آلم بشم . امیدوارم فرصت بشه انجامشون بدم .

 

 


85/11/6::: 8:6 ص
نظر()
  
  

یاد مرگ اکثر ما آدمها رو ناراحت می کنه یا بهتر بگم می ترسونه . ترس از مرگ هم یه ترس طبیعیه . یه علتش ناشناخته بودن مرگ هست و انسان هم ذاتا از چیزهای ناشناخته وحشت داره . اما یاد مرگ می تونه امیدبخش و دلگرم کننده هم باشه . من که خودم بعضی وقتها به یاد مرگ که می افتم امیدوارم می شم . به نظر من اینکه مرگی و دنیای دیگه ای وجود داره خودش جای شکر داره . واقعا یه لحظه تصور کنیم دنیای دیگه ای وجود نداشت ... چه وحشتناک . آدم حقوق ضایع شده خودش رو کجا می خواست بدست بیاره ؟ البته این حرفهایی که می زنم به این معنی نیست که از مرگ نمی ترسم . منم از مرگ می ترسم . چون نمی شناسمش . چون خیلی کارها باید می کردم و نکردم و خیلی کارها نباید می کردم و کردم . و حتی به این معنی نیست که من آدم ناامیدی هستم و می خوام همه حقوقم رو تو اون دنیا بگیرم و از صبح تا شب هزار بار از خدام می خوام که جونم و بگیره و از این دنیا خلاصم کنه!! نه ، من یاد مرگ رو دوست دارم برای اینکه یادم میندازه هیچ چیز ارزش ناراحت شدن نداره . چون یادم می اندازه هیچ چیز این دنیا ابدی نیست . یادم می اندازه مرگ منو جایی می بره که همه چیز سر جای خودش هست . 


  
  

الان داره برف میاد

این سومین برفی هست که امسال تو شیراز می باره

 

 


  
  

هفته خوبی بود . یعنی این دو هفته خیلی خوب بود . بیشتر خوب بودنش هم به خاطر برفی بود که توی این هفته و هفته پیش بارید . هر چند که برفی روی زمین ننشست که ما بخوایم برف بازی کنیم . حداقل تو خونه ما که برفی ننشست . اون مقداری هم که نشست خیلی زود آب شد . البته اول زمستون هست . امیدوارم این دو برفی که یکشنبه این هفته و هفته پیش بارید ، آخرین برفهای امسال نباشه و ما بتونیم یه کم برف بازی کنیم . من خیلی برف دوست دارم اما متاسفانه شیراز زیاد برف نمی باره . تازه چند سالی هست که بارون هم زیاد نمی باره . آخرین باری که یه برف حسابی بارید ، اگه اشتباه نکنم برمی گرده به سه چهار سال پیش . یادمه من اون موقع سوم هنرستان بودم امتحان ترم داشتیم و به خاطر برف امتحانمون به یه روز دیگه موکول شد . عجب روزهایی بود .

هفته پیش دیگه چه خبر بود ... ؟ آهان ! جمعه شب گذشته ، شب یلدا بود . ما هم همگی رفتیم خونه بابابزرگ . تولد پگاه هم بود و یه جشن کوچیک هم گرفتیم . البته تولد پگاه توی مرداد ماه هست ولی چون امسال توی مرداد خاله برای پگاه تولد نگرفته بود شب یلدا جشن گرفت . اینطور که خاله گفته تصمیم داره تا سن هجده سالگی برای پگاه جشن تولد بگیره (الان پگاه ده ساله هست ) . مامان و بقیه خاله رو نصیحت می کنن که لازم نیست هر سال اینقدر خرج کنی ولی گوش خاله به این نصیحت ها بدهکار نیست . به نظر من در برابر اینجور آدم ها که به حرف کسی گوش نمی کنن فقط باید دعا کرد . به جای اینکه هر سال بگیم چرا می خوای جشن بگیری ؟ براش دعا کنیم تا هر سال این توانایی رو داشته باشه که تولد پگاه رو جشن بگیره . بده هر سال یه جشن داشته باشیم ؟ برای تازه شدن دیدارها هم خوبه . مخصوصا این روزها که خیلی رفت و آمدها کم شده ، این جور آدم ها رو که باعث تجدید دیدارها می شن باید طلا گرفت . بهتره به جنبه مثبتش توجه کنیم تا جنبه منفیش .  

اون شب پگاه کلی هم برامون هنرنمایی کرد . آخه میره کلاس گیتار . چند تا از آهنگ هایی رو یاد گرفته بود برامون زد . به نظر من پیشرفتش خوب بوده . فکر نکنم کارهایی که خاله و عمو محمد برای پگاه می کنن ، وزیر وزرا هم برای بچشون بکنن . خدا کنه همیشه توانایی داشته باشن تا کارهایی رو که دوست دارن برای پگاه انجام بدن . پگاه یا هر کدوم از بچه های فامیل که هنری یاد بگیرن و یا موفقیتی کسب کنن باعث افتخار ما هم هست . ان شاء الله که همشون موفق باشن .


85/10/8::: 6:49 ص
نظر()
  
  
<   <<   6   7   8   9   10      >