سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دلت را با اندرز زنده ساز [امام علی علیه السلام ـ در نامه اش به پسرش امام حسن علیه السلام ـ]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :20
بازدید دیروز :9
کل بازدید :136908
تعداد کل یاداشته ها : 134
103/2/7
11:6 ع
موسیقی

دوباره فرصتی دست داد تا بنویسم . نمی دونم یعنی تو این مدت فرصتی نداشتم ؟
معتقدم همیشه برای هر کاری فرصت هست . و حرفهایی از این دست بهانه هست . بهانه ای
برای شروع کردن . اما یه چیزی که هست اینه که تو این مدت هر چند که فرصت داشتم اما
ذهنم یاری نمی داد . وقتی روی یه کاری تمرکز می کنم نمی تونم کار دیگه ای بکنم .
تو این سه ماه گذشته خیلی فشرده درس خوندم و حالا که یک هفته از کنکور می گذره
دوباره ذهنم آزاد و رها هست . و البته وقتم . هر چند که همیشه کارهای زیادی هست
برای انجام دادن . کارهایی که انجامشون رو به بعد از کنکور موکول کرده بودم .

از کنکور بگم . سخت بود . خیلی سخت تر از اونی که فکر می کردم . فکر نکنم قبول
بشم . سوال و کلید آزمون رو از سایت سنجش دانلود کردم . عمومی ها رو بد نزدم .
مخصوصا زبان . اما تخصصی ها نه . تنها عنوانی رو که خوب جواب دادم ، خلاقیت تصویری
بود . نمی دونم ، زیاد به قبول شدن امید ندارم . به هر حال اینم تجربه ای بود .

دیگه تو این مدت چی شد ...؟ آهان ، محسن رفت سربازی . متاسفانه اون طوری که
خودش می خواست نشد . خیلی تلاش کرد که بیافته شیراز . اما الان هم به نظر من بد
نشد . فعلا دوره آموزشی رو افتاده اراک . از نظر آب و هوا فکر کنم بهتر از شیراز باشه
. حداقل اینقدر گرم نیست . خوبیش اینه که محسن چون چند سال بخاطر دانشگاه شهرهای
مختلف بوده به دور بودن از خونواده عادت داره . با این که منم زیاد معتقد نیستم که
سربازی باید اینجوری اجباری باشه ولی خوب اینم یه تجربه هست . مطمئنا بعدا برای
آدم می شه یه خاطره .

شاید اگه همیشه اینجوری فکر کنیم ، کمتر اذیت بشیم . یعنی فکر کنیم همه چیز چه
خوب چه بد می گذره و می شه یه خاطره و خیلی وقتها فقط کافیه یه مدت از یه موضوع
بگذره تا متوجه بشیم اونقدرها هم اهمیت نداشته .


...