بالاخره امروز کتاب جنگ و صلح رو تموم کردم . عجب کتابی بود ! بی خود نیست بعضی از کتابها معروف می شن . انگار نویسنده این جور کتابها فقط به زمان ، کشور و ملت خودشون تعلق ندارن . اونها به تمام مردم دنیا تعلق دارن . به تمام مردمی که حتی سال ها و قرن ها بعد از اونها زندگی می کنن . یه چیز غریبی توی این جور کتاب ها هست . مثل اینه که داری زندگی رو می خونی . نه واقعا عین زندگی هست . همه چیز می شه توش پیدا کرد . اشک و لبخند ، عشق و نفرت ، غم و شادی ، کفر و ایمان و از همه مهمتر جنگ و صلح . واقعا این اسم چقدر شایسته و به جا انتخاب شده . کتاب پر هست از جنگ و صلح . ظاهرا جنگ واقعی همون جنگ روسیه و فرانسه هست . اما به نظر من جنگ واقعی بین مردم هست نه تو میدون جنگ . اینجا بین مردم ظاهرا صلح برقراره ، ولی جنگی پنهان و پایان ناپذیر بین اونها وجود داره . جنگی که انگار همیشه وجود داشته و همواره وجود خواهد داشت . جنگ بر سر عشق ، جنگ بر سر پول ، جنگ بر سر عقیده و ایمان و ... . جنگ بر سر همه چیز . و البته مهمتر از همه این ها جنگ درونی انسان با خودش هست . شاید این جنگ ، همون جنگ بین انسان و شیطان باشه . شاید این نتها جنگی باشه که صلح درش اصلا جایی نداره . صلح بین انسان و شیطان ؟ در واقع در اینجا صلح یعنی شکست و نابودی . چقدر عجیبه . صلحی که همیشه معنی آرامش و خوبی رو بیاد میاره ، در اینجا معنایی کاملا برعکس رو القا می کنه .