اولین سالی هست که روز ولنتاین می رم تو خیابون (با رویا و فاطمه رفته بودیم بیرون برای خرید که البته چیزی هم نخریدم). همین هم باعث شد که بفهمم چقدر نوجوونها و جوونها این روز رو جدی می گیرن . و البته بیشتر دخترها . دخترهای زیادی رو دیدم که گل بدست داشتن ، یا مشغول خرید عروسک و هدیه های مخصوص این روز بودن یا داشتن در مورد این روز حرف می زدن . برام جالب بود . نمی دونم چی شد که مردم ما ولنتاین رو شناختن و چی شد که اینقدر جدی گرفتنش .
بین این گروه دخترهای دبیرستانی و کم سن و سال بیشتر توجهم رو جلب کردن . البته این موضوع برای من و فاطمه تازگی داشت . اما برای رویا خیلی عادی بود . می گفت این روزها تو دبیرستانها همه دخترها دارن در مورد این که برای دوست پسرشون چی بخرن حرف می زنن و یا از آدم می خوان که بگی چی بخرن بهتره ؟ منم گفتم اون موقع که ما دبیرستانی بودیم اصلا نمی دونستیم والنتاین چی هست .
عجیبه که چقدر فرق هست بین نوجون های امروز و نوجوون های دیروز. خیلی وقتها که رویا از دوران دبیرستانش و همکلاسی هاش تعریف می کنه ، با کمال تعجب می بینم که زیاد نمی تونم درکش کنم . چون ما هیچ کدوم از این ماجراها رو نداشتیم . کاملا همه چیز برعکس بود . مثلا رویا می گفت تو کلاس اگه یه نفر دوست پسر نداشت همه تعجب می کردن و عجیب بود . در حالی که در دوران ما این کاملا برعکس بود . البته خود رویا هم بیشتر به ما شبیه هست هر چند که تفاوت هایی هم داره که بدیهی هم هست .
کلا می شه اینطور گفت که هر چی می گذره اختلاف بین نسل ها خیلی بیشتر می شه و این یه کم بده .
یه چیز دیگه ای هم که اتفاق افتاده و من زیاد نمی پسندم اینه که بچه های امروزی خیلی زود وارد دوران بلوغ می شن یا حداقل خودشون رو درگیر مسائل این دوران می کنن . انگار هر جور شده می خوان خودشون رو بزرگ نشون بدن . در واقع یه جورایی امروزه چشم وگوش بچه ها زیادی بازه ! می بینی دختر سیزده چهارده ساله حرفهایی می زنه که تو که 23 سالته به فکرت هم نمی رسه یا حداقل شرمت می شه این طور صریح در موردشون حرف بزنی . به نظرم خیلی حیفه که بچه ها بخوان زود بزرگ بشه . البته این ها بستگی زیادی به خانواده و جامعه هم داره . من اینطور فکر می کنم که بچه های امروزی برای اینکه جدی گرفته بشن ادای بزرگترها رو درمیارن . وگرنه چرا باید مثلا یه دختر 15 ساله بخوان با آرایش و نوع رفتارش خودش رو 20 ساله نشون بده . البته این موضوع در مورد همه آدم ها صادقه . ولی این روزها کمی بیشتر خودش رو نشون می ده . آدم ها همیشه وقتی کوچیکن دوست دارن بزرگ بشن ولی وقتی بزرگ می شن می بینن چه دورانی رو از دست دادن . هر چند که هر دوران از زندگی لطف خودش رو داره ولی هیچ داروانی مثل کودکی و نوجوانی نمی شه . ای کاش نوجوون ها این رو می فهمیدن و اینقدر خودشون رو درگیر مسائل بی خودی که نتیجه ای هم براشون نداره نمی کردن و بیشتر از این دوران لذت می بردن . چون وقت برای بعضی کارها همیشه هست اما وقت بعضی کارها همین نوجوونی هست .