اولین بار این جمله رو تو فیلم ((مریم مقدس)) شنیدم . اون موقع نمی دونستم ، ولی بعدا فهمیدم که این یه آیه قرآنی هست و تقریبا کل اون سکانس و دیالوگ ها تو قرآن اومده . [1][1] از همون موقع این جمله تو ذهنم موند و خیلی بهش اعتقاد دارم . بعدا فکر کردم و دیدم شبیه به اون سکانس فیلم خیلی اوقات برای ما هم پیش اومده و میاد . حالا با شکل ظاهری متفاوت .
البته من چیزی از تفسیر قرآن نمی دونم ولی می شه از این آیه دو برداشت کرد :
1- خداوند به هر که خواهد روزی می بخشد .
2- خداوند بی حساب می بخشد .
برای فهم بهتر این آیه شاید بد نباشه یه مثال بزنم . خیلی وقت ها پیش میاد که ما آدم هایی رو می بینیم که یه دفعه به موفقیت بزرگی می رسن . همون موقع ممکنه ما یه لحظه پیش خودمون فکر کنیم که چرا اون ؟ چرا من نه ؟ من که خیلی بهترم . من که خیلی زیباترم . من که خیلی باهوش ترم . من که ... خلاصه فکر کنیم من که شایستگی بیشتری داشتم چرا به همچین موفقیتی نرسیدم . این جاست که این آیه مصداق پیدا می کنه که "خدا به هر که خواهد روزی بی حساب بخشد" . البته این به این معنی نیست که کار خدا بی حساب و کتاب هست . شاید اون آدم ها شایستگی هایی دارن که ما نمی دونیم و یا اصلا با این موفقیت ها و نعمت ها دارن آزمایش می شن و ...
در کل این آیه می تونه خیلی باعث امیدواری و بالا رفتن اعتماد به نفس بشه . شاید پیام اصلی آیه این باشه که خدا کاری نداره شما کی هستی ؟ کجا هستی؟ تو چه خونواده ای هستی ؟ و ... خلاصه تو هر موقعیتی که باشی می تونی به بخشش خدا امیدوار باشی .
من با بعضی از این ضرب المثل های ایرانی مشکل دارم . یکیش هم همین ضرب المثل "کبوتر با کبوتر ، باز با باز" هست . من نمی فهمم چرا باید اینطوری باشه . اصلا کی گفته که باید اینطوری باشه . کی گفته که یه کبوتر باید همیشه کبوتر بمونه . اگه یه کبوتر نخوادهمیشه کبوتر بمونه چی ؟ اگه لیاقت باز شدن رو داشته باشه چی ؟ اصلا به نظر من اگه یه آدم بخواد همیشه همون کبوتر بمونه مشکل داره . مگه نه اینکه آدم هر روزش باید بهتر از روز قبلش باشه و باید روز به روز پیشرفت کنه . من که نمی تونم اینو قبول کنم . تمام تلاشم رو می کنم تا یه باز بشم . از هر نظر ...
این که مدام به سینه ام می کوبد ، قلب نیست .
ماهی کوچکی است که دارد نهنگ می شود .
قلبها همه نهنگانند در اشتیاق اقیانوس ، اما کیست که باور کند ،
در سینه اش نهنگی می تپد .
برگرفته از کتاب : در قلب تو نهنگی می تپد
نوشته : عرفان نظر آهاری
همیشه بعد از یه مدت طولانی که می خوام شروع به نوشتن کنم گیج می شم که چی بنویسم . مخصوصا وقتی یه دوره پر از اتفاق رو پشت سر گذاشته باشم . مثل عید که به هر حال زمان خاصی هست . چه برسه به اینکه بری مسافرت . اونم یه سفر طولانی . از سفرم به مشهد بعدا بیشتر می نویسم . اما الان می خوام بیشتر از عیدی که پشت سر گذاشتم بنویسم . چون عید امسال عیدی متفاوت بود از چند جهت .
یکی اینکه اولین عیدی بود که موقع سال تحویل من توی شیراز و تو خونه ی خودمون نبودم . (ما سال تحویل توی یزد بودیم)
دوم اینکه اولین عیدی بود که اصلا هیچ روزش رو توی شیراز نبودم . از این بابت ناراحتم . من عید شیراز رو خیلی دوست دارم .
کلا عید خوبی بود . خوب عیدی که با سفر به مشهد و زیارت امام رضا شروع بشه نمی تونه بد باشه . و همین موضوع رو من به فال نیک می گیرم و امیدوارم که امسال هم مانند عید سال خوبی باشه . چرا که از قدیم گفتن : سالی که نکوست ، از بهارش پیداست!!!